Sunday, June 26, 2016

چرا ادامه می دهم؟

این روزها بی بار است و کسل کننده. هر روز زمانی را به این اختصاص می دهم که خودم را راضی کنم به تن دادن به مقدرات و طغیان نکردن. برای خودم بر مبنای آنچه زیسته ام استدلال می کنم که باید با صبر و کوشیدن این بخش از زندگی را بگذرانی. اصلن مگر زندگی چیزی غیر از لحظات پرشکوه در بستری از تلخی و کش آیندی و کسل کنندگی و ... است؟ اصلن تن به روزمرگی دادن و برای بلندای زیستن برنامه ریختن خودش کار بزرگی است. ولی دلم راضی نمی شود که نمی شود. هر چه یاسین در گوشش نجوا می کنم بی اثر است. طالب جنون است و رهایی. حق هم دارد، هیچ وقت آنقدر که تمنای وجودم بوده مجنون نبوده ام.