Monday, July 25, 2016

لحظه های بودن

لحظه های بودن کتابی است از ویرجینیا وولف که در مورد خودش نوشته. امروز به خودم حال دادم و خریدمش تا اولین کتابی باشد که بعد از خاتمه پایان نامه میخوانم. دست گذاشته ام روی زنانی مثل وولف، جرج الیوت، سیمون دوبوار و فروغ. برای شناختنشان انتخاب اولم اتوبیوگرافی است و بعد تصمیم می گیرم که باقی راه را برای شناختشان چطور بروم. کتاب را که ورق می زدم اشکالی در ترجمه یافتم و این مرا آزرد، اما باید ساده گرفت و خواند. ویرجینیا اسم زیبایی روی خودنوشته اش گذارده. این نام در این روزها مرا به یاد عباس کیارستمی می اندازد. مرگش برای من اتفاق شوک آوری بود و باعث شد به دنیایش سرک بکشم. من از دسته افرادی هستم که تازه بعد از مرگ او دچارش شدم. نه به خاطر موج تبلیغات، همین که خبر مرگش را شنیدم چیزی در من شکست و با دیدن مصاحبه ها و فیلم ها دیدم چقدر از او می آموزم. قبل از مرگش تنها ظاهرش برای من دلربا بود اما حالا حرف هایش مرا به دنبال خودش می کشد. در فیلم "مثل یک عاشق" خیلی متین، آرام و مهربان از زبان یک استاد علوم اجتماعی مسن می گوید که آنچه در رابطه مهم است تعهد نیست، چشم پوشی و گذشت است. به جای اینکه در مورد صادق بودن یا نبودن یا امکان آن یا نسبی و مطلق بودن اخلاقیات داد سخن بدهد و تماشاگر را بی دفاع در "ملغمه بی قانون مطلق های متنافی" رها کند، می گوید لحظه بودن را دریاب.