Monday, December 25, 2017

بروز

هر انسانی بالقوه امکانی است برای نحوی از بودن که اگر آن را مکتوب کند و شرح دهد تنوع انتخاب ها در زیستن را افزایش می دهد.  این شاید انگیزه خوبی باشد که در نبرد میان گفتن و نگفتن، گفتن پیروز شود. من دلیل دیگری هم برای این کار دارم و آن اینکه در تمام این سال ها خواسته ام با چیزی بجنگم که نامش را «محافظه کاری خراسانی» می گذارم. اغلب دوستان من در مشهد یا سبزوار چنین خصلتی دارند. سختند در مقابل هر غریبه ای، در مقابل هر فرد تازه ای. نظر واقعی خودشان را فقط در جمع های کوچک دوستانه شان ابراز می کنند. احتمالا این رفتار منشأ تاریخی دارد اما به هر حال به نظر من دلیل اصلی اینکه در مشهد صدای مخالفی جز وقتی که حکومت می خواهد شوری بپا کند شنیده نمی شود همین محافظه کاری افراطی است. 


اما باز هم چرا گفتن؟ گفتن یعنی خطر کردن و خود را در معرض قضاوت قرار دادن اما همزمان کوششی است برای یافتن کسی که چنین حس مشترکی داشته و درانداختن راه تازه ای ، شاید کوششی برای هر چه بیشتر انسانی زیستن. کوششی هم برای بیشتر درک کردن دیگری و هم برای بیشتر درک شدن. اما شاید اگر کسی بگوید و بیانش قدرتمند هم باشد الگویی بشود برای کس دیگری، کسی که آنقدر فکر نکرده و آنقدر کنکاش نکرده و در جستجوی درک و فهم و ظرافت های آن نبوده و از این راه به آن فرد، زیست او و آینده اش آسیب برسد. به نظرم این متعهد بودن ارزشمند است و واجب. سعی می کنم این را در هر چه عمومی تر ارائه کردن ایده ای رعایت کنم.  


   دیگر ایراد گفتن رنجاندن است. رنجاندن آن کسانی که دوست می دارم  و رنجیدنشان مرا هم  آزار می دهد. اما اگر خاطرمان باشد که این پرواز است که ماندنی است این رنجش را هم کنار دیگر رنج های زیستن تحمل می کنیم.   

No comments:

Post a Comment